نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یاد

به سلامتی اونایی ک یادی ازشون نمی کنی، و یادی ازت نمی کنن ؛ صلواااات

[+] نوشته شده توسط زهرا در 16:17 | |







مانع راهمان

 حتما بخوانید زیباست. این اولین داستان  آموزنده است ک برایتان میگذارم منتظر بعدی ها هم باشید. 

در زمان های قدیم پادشاهی،سنگ بزرگی را در یک جاده قرار داد. سپس پنهان شد تا ببیند آیا کسی آن سنگ بزرگ را از سرراه برمی دارد؟ 

بعضی از ثروتمندترین بازرگانان و درباریان شاه آمدند و فقط کمی دور آن قدم زدند. بسیاری از افراد فقط پادشاه را بخاطر تمیز نکردن جاده  سرزنش می کردند اما هیچ کدام برای برداشتن سنگ بزرگ از جاده کاری نکردند.

سپس یک کشاورز با کوله باری از سبزیجات آمد. وقتی نزدیک سنگ رسید بارش را روی زمین گذاشت و سعی کرد آنرا کنار جاده ببرد که پس از فشار وتلاش زیاد موفق شد.

وقتی کشاورز کوله بار سبزی را بلند کرد متوجه شد ک کیسه پولی در جاده،جایی ک سنگ بود قرار دارد.کیسه حاوی مقدار زیادی سکه طلا و یک یادداشت از پادشاه بود که میگفت طلا متعلق ب کسی است ک سنگ را از جاده بردارد. 

کشاورز چیزی را آموخت ک بسیاری از افراد دیگر هرگز نمی فهمند.

هرمانع،فرصتی را برای  پیشرفت فرد ب وجود می آورد.☺


[+] نوشته شده توسط زهرا در 18:12 | |







عاشق تنها

 دوستان ب زودی برایتان داستان های زیبا و پند آموز هم میگذارم

 


[+] نوشته شده توسط زهرا در 20:0 | |







آرزو

روزی انسان از خدا پرسید :«اگر همه چیز در سرنوشت ما نوشته شده است پس آرزو کردن ما چه فایده ای دارد؟»

[+] نوشته شده توسط زهرا در 19:42 | |



صفحه قبل 1 صفحه بعد